"بسم الله الرحمن الرحیم"
علیرضا احمدخانلو
"وبلاگ عصر رسانه" تقدیم میکند:
"نقد فیلم Capone – جنایات و مکافات یک تبهکار"
با دیدن نام نویسنده و کارگردان فیلم کاپون احتمالا حس خوبی به مخاطبی که جاش ترنک را بشناسد دست نمیدهد چرا که آخرین دستپخت او در سینما فیلم ضعیف بازسازی چهار شگفت انگیز در دنیای ابرقهرمانانه مارول بود؛ فیلمی که به زعم عده بسیاری از طرفداران و منتقدین یکی از ضعیفترین آثار ابرقهرمانانه شناخته میشود. جاش ترنک بعد از گذشت چند سال از درو کردن این محصول ننگ آمیز خود تصمیم گرفته به جای سر زدن به سینمای علمی تخیلی و فانتزی، خودش را در سینمای درام محک بزند. او برای این کار به سراغ «آل کاپون» رفته، یکی از بزرگترین تبهکارانی که تاریخ آمریکا به خود دیده است.
ترنک اما در انتخاب خود یک چالش دیگر ایجاد کرده که کار را برایش سختتر کرده است. او تصمیم گرفته به جای پرداختن به زندگی تبهکارانه و هیجان انگیز آل کاپون، به سالهای آخر زندگی او بپردازد. در واقع ترنک با اتخاذ این تصمیم خطرناک و ریسک پذیر، قید وجود صحنههای اکشن و هیجان انگیز را در فیلم خود زده و آن را به یک اثر ملودرام و روانکاوانه تبدیل کرده است. آل کاپون در واقعیت تاریخی زمانی که به خاطر مسائل مالیاتی به زندان انداخته شد (او تبهکاری بود که هیچ ردی از جرم و جنایت در زندگی خود نمیگذاشت و در نهایت پلیس با کمک یک حسابدار زبردست توانست به اون انگ مالیاتی بزند و دستگیرش کند) دچار بیماریهای متعددی شد. کاپون از عرش به فرش رسیده بود و در زندان هیچ قدرتی نداشت و از همین رو دچار افسردگی حادی در سلول خود شده بود. واقعیتهای تاریخی میگویند که کاپون مدتهای مدیدی از سلول خود بیرون نمیآمد و با کسی حرف نمیزد و حتی پزشکان زندان در آن زمان گفتند مغز کاپون مانند یک پسربچه فکر میکند و فراموشی هم به سراغ او آمده است.
کاپون با همین اوضاع و احوالات بود که پس از چند سال اسارت، به خانه و پیش زن و بچهاش برگشت. او رسما تبدیل به کبریت بیخطری شده بود که حالا از مشکلات روانی و فیزیکی رنج میبرد و سالهای آخر عمر خود را بدون انجام اعمال تبهکارانه در کاخ خود زندگی کرد و معیشت خود را با فروش کلکسیونهایش گذراند. فیلم کاپون جاش ترنک درست در همین سالها روایت میشود و ما با کاپونی روبرو هستیم که با بچهها دنبال بازی میکند و به زور حرف میزند و چیز درستی از گذشته خود به یاد نمیآورد. دوستان و یاران کاپون هر از گاهی به او سر میزنند اما در خانه جدید و بر اساس مقررات همسر کاپون، قرار نیست خاطرهای از گذشته برای او تداعی شود و حتی اسم کاپون نیز عوض میشود.
به سراغ فیلم کاپون اگر میروید باید تصورتان از افرادی که کت و شلوار اتوکشیده دارند و مسلسلهایشان را از زیر اورکتهایشان در میآورند و رگبار گلوله را نثار دیگران میکنند دور کنید. اینجا نه خبری از مافیا و مافیا بازی است و نه تعقیب و گریز با ماشینهای رولز رویس؛ بلکه با یک فیلم جاهطلبانه درباره مافیا روبرو هستیم؛ فیلمی آرام که خشونت گانگسترها در آن موج میزند اما نه به روشی که فکرش را میکنید.
تام هاردی در نقش این تبهکار بیمار در فیلم ظاهر میشود و گریم سنگینی را در تمام طول فیلم تحمل میکند. هاردی که مهارت خاصی در بازی گرفتن از چشمانش دارد (او این مساله را پشت نقابهای متعددی در فیلم بتمن و دانکرک نشان داده) در اینجا نیز با چشمان نافذ و بیمار کاراکتر خود، کولاک به پا میکند. هاردی بازیگری است که تا به امروز در بیشتر محافل جوایز سینمایی نادیده گرفته شده و این بار بعد از بازی در کاپون، نادیده گرفتن او رسما یک جرم محسوب میشود.
فیلم کاپون تماما درباره این تبهکار و ذهن سیال او است؛ خاطرات مبهمی که از گذشته به یاد میآورد و در آنها قدم میزند تا مالیخولیابازیهای دیگری که از خود در میآورد. فیلم در اواسط مدت زمان خود یک پیرنگ داستانی جدید اضافه میکند که درباره پولهای گمشده کاپون است تا بلکه از منظر داستانی خود را سرپا نگهدارد ولی راهی پیش نمیبرد. در واقع فیلمساز با مطرح کردن این موضوع باعث میشود که کشش بیشتری برای تماشای فیلم در بیننده به وجود بیاید اما ترجیح میدهد این خط داستانی را بسیار کمرنگ ادامه دهد و به آن هیچ شاخ و برگی ندهد. او بسیار ساده از این موضوع گذر میکند و به ذهن آشوب زده کاراکترش و بازیگر نقش اولش مینازد.
فیلمنامه کاپون میتواند درباره هر جنایتکار دیگری که روزهای آخر عمرش را با عذاب میگذارند باشد و نام آل کاپون عملا در فیلم نقش خاصی ندارد. فیلم تا میانه خود بسیار کند پیش میرود و دیدن مشکلات کاپون شاید برای چند دقیقه ابتدایی برای بیننده جذاب باشد اما به تدریج مساله لوسی میشود. همسر و فرزند او نیز نقش خاصی را در داستان ایفا نمیکنند و تمرکز بیش از حد فیلمنامه روی شخصیت کاپون باعث شده تا آنها شبیه به مترسکهایی باشند که نقشی در فیلم ندارند.
تمام این نقاط ضعف فیلم اما با یک برگ برنده حل میشود؛ برگ برندهای که خود عوامل فیلم نیز از آن آگاهی داشتهاند و از همین رو محوریت فیلم را بر او قرار دادهاند. تام هاردی ستاره بیبدیل فیلم است و تمام بار این اثر سینمایی را به دوش میکشد. او در بیشتر سکانسها حضور دارد و در سکانسهای شلوغ نیز در مرکزیت قاب تصویر قرار میگیرد. گریم شگفت انگیزی که روی او هاردی انجام شده و زبان بدن خارقالعادهای که او از این تبهکار بیمار نشان میدهد، همه و همه کاری کرده تا شخصیت مقوایی کاپون در فیلم به یک شخصیت ملموس تبدیل شود. فیلم سعی میکند تا با نقبی به گذشته کاپون، ماجراهایی را تعریف کند و در این سکانسهای یادآوری، میتواند کمی ریتم از دست رفته خود را بازیابد.
خلق و خوی شخصیت کاپون و مشکوک بودن دائمی وی و از همه مهمتر، حالات چهره او، او را به شخصیتی ترسناک بدل میسازد. وحشتی که باعث شده دقیقا ندانیم کاپون الان میخواهد چه کار کند. هیولای درون این کاراکتر کم کم خودش را نشان میدهد و خیزش این هیولا علی رغم تمام کند بودن فیلم، جذاب است. کاپون در این فیلم میتواند لحظهای به جنون برسد و در لحظهای دیگر تبدیل به پسربچهای شود که جای خود را کثیف میکند. وجهههای تاریک و روشن کاپون در این دوران موضوعی است که میشد فیلم بیشتر روی آن مانور دهد ولی بازهم کارگردان ترجیح میدهد که از این مسائل گذر کند.
جاش ترنک یک ایده جاهطلبانه درباره زندگی آل کاپون را برای فیلم جدید خود در نظر گرفته ولی قدرت جاهطلبیاش در همین اتخاذ سوژه محدود میشود و حاضر نیست برای جذابتر شدن موضوعی که انتخاب کرده، قدمهای بیشتری بردارد. او فیلمنامهای را به رشته تحریر در آورده که فراز و نشیبی در آن وجود ندارد و در یک خط موازی پیش میرود. شانسی که کاپون دارد همان حضور تام هاردی و تلاشش برای بازی در نقشی ماندگار است؛ تلاشی که میتواند فیلم را از مهلکه سقوط نجات دهد اما از آنسو نمیتواند آن را به یک اثر بینقص تبدیل کند.
منبع: https://vigiato.net/p/94087
"اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم"
کپی+ذکر منبع=حلال
لطفا نظرات خود را نسبت به این پویش بنویسید...
ممنونم.